۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

نامه يك جانباز جنگ :آقاي احمدي نژاد نوبت شماست ، جوانمردانه كنار برويد

لطفا نظرات خود را برای ما بنویسید حتی میتوانید با ما در ار ارتباط باشید09143146859


درست يا غلط ، احمدي نژاد مي تواند با كناره گيري به همه بحرانها خاتمه دهد ، چون اين نيز بگذرد ، اين ملت عزيز تر از مردم غزه هستند ، ايرانيان ولي نعمت شمايند نه بعثي نه دشمن

در انتظار علما ء و مراجع مانديم اما اين روزها قلم ها سست شده و كمتر كسي است كه حاضر شود ،قلمش را بر روي كاغذ گذاشته و چيزي بنويسد ، زيرا نوشتن در اين ايام بيشتر شبيه كابوسي است كه ميتواند نگارنده را ببلعد و آماج تهمت و زخم زبان كند و او را براي هميشه از هستي ساقط سازد اما چه بايد كرد كه گاهي آدمي به حكم تكليف و وظيفه و به مانند روزهايي كه از دستان پدر و مادرش مي گريخت تا سنگرها خالي نماند بايد بنويسد

اين جملات امام وجود هر انساني را مي لرزاند و تكان مي دهد و در تاريخ كشورمان يكبار اين اتفاق رخ داد و اكنون بار ديگر بايد همان حرفها را گفت كه

:

آن آقاياني كه مي گويند كه بايد خفه شد، اينجا هم بايد خفه شد؟

اينجا هم خفه بشويم ؟ ما را بفروشند و خفه بشويم ؟

!

قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم ؟

والله ، گناهكار است كسي كه داد نزند؛ والله ، مرتكب كبيره است كسي كه فريادنكند به داد اسلام برسيد

!

اي سران اسلام ، به داد اسلام برسيد ، اي علماي نجف ، به داد اسلام برسيد ، اي علماي قم ، به داد اسلام برسيد؛ رفت اسلام، اي ملل اسلام ، اي سران ملل اسلام ، اي روساي جمهور ملل اسلامي ، اي سلاطين ملل اسلامي ، اي شاه ايران ، به داد خودت برس ، به داد همه ما برسيد

عجب رسميست رسم زمانه، قصه برگ و باد خزانه ،چقدر اي روزگاران ، زخم از تيغ خودي خوردن

ميروند آدمها و از آنها خاطره ها شان باقي مي ماند ، كجاست آن كوچه ، كجاست آن مسجدهاي پر از جمعيت، كجاست صف رفتن به جنگ بچه ها ، كجاست رزمنده بسيجي مهرباني كه پشت و پناه ملت بود ،كجاست آن لباس سبز قشنگي كه هنوز توي گنجه قايمش كردم و گاهي از لاي چفيه بازش كرده و بويش مي كنم ، چكمه هايم را هنوز واكس ميزنم ، شايد دوباره نياز باشد تا آنها را بپوشم ، كجاست آن عشق و حال و شور و اشتياق عصرهاي پنج شنبه براي سر زدن به شهدا ، گلستان ، كنار دوستها نشستن و با آنها دردو ودل كردن ، كجاست شبهاي نگهباني و مواظبت كردن از خانه و ناموس مردم ، وقتي رفتم جبهه اسلحه اندازه قدم بود ، كجاست حاج علي قوچاني كه براي كمك به بچه بسيجي گردان رفت و هدف دشمن قرار گرفت ، كجاست حاج حسين خرازي فرمانده لشكر ،با يك دست،كه رفت غذا به رزمنده ها بده و تكه تكه شد ، كجاست چهل و پنج روز يكبار مرخصي و فرار از شهر پر از گناه ،كجاست ،

.....

حضرات، براي رضاي خدا بگذاريد بسيج براي اين ملت باقي بماند

بگذاريد مدرسه عشق درش بسته نشود و اين ملت ، عاشق بماند و غصه نخورد ، من يك آرم سوراخ شده با تركشهاي دشمن ، با يك دفترچه كوچك جيبي پر از تركش دارم ، اينها را مي دهم تا يك نفر واسطه بشود و جلوي خون و خونريزي را بگيرد و نگذارد اين چيزهايي كه گفته ميشود تكرار گردد غيرت ما اين نبود و قيمت ما اين نبود هر چه دنيا قدر پيدا كرد ما ارزان شديم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به داد مردم برس و نگذار خون جوانان اين مرز و بوم بدست يكديگر بريزد اي جماعت تند روي پر سر و صدا ، بياد آژانس شيشه اي افتادم و آنجا كه مي گفت

:

دهه شما گذشته مربي ، اگر اين اسلحه دست شما نباشد ، چه كسي به حرف شما گوش مي دهد ، يك دهه حرف زديد ، هر كاري خواستيد كرديد ما ساكت بوديم ، كركري خونديد ساكت بوديم ، گرفتيد ساكت بوديم ، پس داديم ساكت بوديم حالا اجازه بدهيد ما حرف بزنيم ، امنيت ، اين كشور كي بايد روي امنيت و ثبات را ببينه ، فرزندان اين كشور كي بايد بتونن براي آينده خودشان برنامه ريزي كنند

.

آبروي بسيج و بسيجي را بردي حاج كاظم ، مي دوني قهرمان بازي هاي تو روي آنتنه و بي بي سي و سي ان ان هر دو تاشون تو بوق كردن ، اگه ما بخواهيم به ساز شما برقصيم ، امنيت اين مملكت يعني كشك .، گلوله يعني كشك ، يعني هر كس اسلحه بكشد و كارش را به پيش ببرد ، شهيد نداديم كه هر كسي قلدر بشه و هر غلطي بكنه

مي دانم كه حضرت امام آن كلمات در مقدمه را براي چه زماني و در چه وضعي و براي چه چيزي به كار بردند اما ، امروز نيز گرفتاري بزرگي دامن كشورمان را گرفته و جمع عظيم و وحدت و يكپارچگي ما را به هم ريخته است مي دانم كه ممكن است عده اي مانند گذشته در ذهنشان باشد كه ما اين كار را در انتخابات ،با هدفها و پيامدهايي كه دارد انجام مي دهيم و اينها كه اهل فن نيستند

!

ملت هم چند هفته جيغ و داد مي كنند و بعد صدايشان بريده مي شود و بدنبال كارهايشان مي روند

!

اين تفكر و انديشه خطرناك كه قيم مابانه به مردم مي نگرند و آنها را تنها براي زماني بزرگ مي دارند كه نيازمندشان هستند، كساني كه نه اهل فن بودند و نه اهل فن هستند و نمي دانند كه شكاف و سرخوردگي و عدم اعتماد مردم چه بر سر انقلابي مي آورد كه هنوز جانبازانش در حال نفس كشيدنند و شهدايش در گلزارهاي شهيدان بيدار و ناله مادرانشان را مي شنوند

چقدر زيبا گفته عليرضا قزوه عزيز

خدايا تلخ مي بينم سرانجام جوان ها را

زمانه سرمه مي سايد شكست استخوان ها را

چقدر اي روزگاران ، زخم از تيغ خودي خوردن

ميان خون و خنجر بازي زخم زبان ها را

خمير و نانوا ديوانه شد از اين همه هيزم

خدايا شور اين آتش فروشان سوخت نان ها را

به نام نامي طوفان و دريا بال خواهم زد

كلاغاني كه مي بنديد راه آسمان ها را

!

به ملاحان بگو وقت ملاحت نيست اين شب ها

بگو طوفان - بگو پايين نياور بادبان ها را

دهان موج را بايد ببندد تربت مولا

بگو بايد تحمل كرد يك چند اين تكان ها را

چرا اهل سياست منطق حكمت نمي دانند

خدايا بار ديگر بعثتي بخشا شبان ها را

اكنون حق يا ناحق ، درست يا غلط ، احمدي نژاد مي تواند با كناره گيري از انتخابات و پذيرش تجديد آن به همه بحرانها خاتمه دهد ، چون اين نيز بگذرد ،آيا اين ملت عزيز تر از مردم غزه نيستند ، ايرانيان ولي نعمت شما بودند و هستند ، دوستان ما با بعثي ها و دشمنان خود ، سربازان انگليس ،اينگونه كرديم

چرا كوتاه نمي آيند و نمي گذارند براي يكبار هم كه شده حرف مردم به كرسي بنشيند ، اين همان غفلتي است كه حاكمان مي كنند و از تجربه گذشته عبرت نمي گيرند و نمي ترسند از روزي كه اتحاد و يگانگي مردمشان از هم گسسته شود ، براي چه ، براي مسئوليت، براي قدرت ، همان كه نزد امام علي پشيزي ارزش نداشت و تنها متكي به خواست مردمش مي دانست ، هم او كه به مالك اشتر گفت

:

بپرهيز از خونها و خونريزيهاى بناحق.زيرا هيچ چيز،بيش از خونريزى بناحق،موجب كيفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نكشد و رشته عمر را نبرد

.

خداوند سبحان،چون در روز حساب به داورى در ميان مردمپردازد،نخستين داورى او درباره خونهايى است كه مردم از يكديگر ريختهاند.پسمباد كه حكومتخود را با ريختن خون حرام تقويت كنى،زيرا ريختن چنان خونىنه تنها حكومت را ناتوان و سستسازد،بلكه آن را از ميان برمىدارد يا به ديگرانمىسپارد

.

اگر مرتكب قتل عمدى شوى،نه در برابر خدا معذورى،نه در برابر من،زيراقتل عمد موجب قصاص مىشود.اگر به خطايى دچار گشتى و كسى را كشتى ياتازيانهات،يا شمشيرت،يا دستت در عقوبت از حد درگذرانيد يا به مشت زدن و يابالاتر از آن، به ناخواسته،مرتكب قتلى شدى،نبايد گردنكشى و غرور قدرت تومانع آيد كه خونبهاى مقتول را به خانوادهاش بپردازى خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابتشده و نيز از دلبستگى بهستايش و چربزبانيهاى ديگران،پرهيز كن،زيرا يكى از بهترين فرصتهاى شيطاناستبراى تاختن تا كردارهاى نيكوى نيكوكاران را نابود سازد

.

زنهار از اينكه بهاحسان خود بر رعيت منت گذارى يا آنچه براى آنها كردهاى،بزرگش شمارى يا وعدهدهى و خلاف آن كنى.زيرا منت نهادن احسان را باطل كند و بزرگ شمردن كار،نورحق را خاموش گرداند و خلف وعده،سبب برانگيختن خشم خدا و مردم شود با دشمن دوست ، دوستي مكن كه با دوست دشمني كرده باشي برادرت را با دل پاك اندرزگوي ، خواه او را دلپسند افتد يا دلگير نمايد

.

خشم سركش فرو خور كه من جرعه اي كه به عاقبت نوشتر از آن و به سرانجام گواراتر از آن باشد، نچشيده ام. هر كه با تو درشتي كند، با او نرمي كن كه به زودي با تو نرم گردد

.

بر دشمن به بخشش برتري جوي كه آن پيروزي شيرين تر، تا چيرگي به آزار. اگر بر سر آن باشي كه پيوند از برادر بگسلي ، جاي آشتي باقي گذار تا اگر روزي پشيمان گردد

.

به آن باز تواند گشت هر كه بر تو گمان نيكو برد، گمان او را صورت واقعيت بخش. حق برادر به اعتماد دوستي بين خويشتن با او، ضايع مگردان ، چه ، آن كس ‍ كه حق او تباه كني برادر تو نباشد. نبايد كه خويشان تو، بي بهره ترين مردم از تو باشند. به آن كس كه به دوستي تو نگرايد، روي مياور. برادرت هر اندازه پيوند دوستي بيشتر بگسلد، تو در پيوستن بيشتر ستمگر را سنگين نشماري ، چه او به زيان خويش و سود تو مي كوشد. و پاداش آن كس كه ترا شاد سازد، آن نيست كه با وي بدي كني

.

برادران صداي قهقهه دشمنان را نمي شنويد ، همه دشمنان به ميدان آمده اند تا با تحريك اين و آن و خونريزي و برادركشي انتقام خود را از ملت بگيرند فرزند شاه ملعون كه يادگار خود و پدر ش ، هزاران كشته و مدفون در بهشت زهرا هستند، امروز در مقابل دوربينها مي ايستد و اشك تمساح مي ريزد ، لقمه حرامي كه ، پدرش اموال و دارايي اين ملت را برد و خورد و فرمانهايش هزاران جوان را به خاك و خون كشيد در حال نعره كشيدن حقيرانه است

دشمنان همه از ملت ما و حقشان سخن مي گويند اما در پشت اين جانبداري ،نقشه هاي شومي گسترانده شده ، بايد فكر ي بكنيد و بسيار زود اين بساط تلخ را جمع كنيد و به دامان ملت باز گرديد

كه اگر مردم نباشند ، هيچ حاكمي بر قدرت نخواهد ماند ، نگذاريد اتحاد و اعتماد ملت دچار تزلزل شود و نگذاريد اين ملت به دامان دشمن پليد هدايت شود آقاي احمدي نژاد روي سخنم با شماست ، از صحنه ، جوانمردانه كنار برويد ، و در رقابتي جوانمردانه حضور پيدا كنيد

آقاي موسوي مردم را به آرامش دعوت كنيد و اين از هم گسستگي و دو گانگي را بيش از اين ادامه ندهيد ، مردم اكنون شما را مي شناسند

و سخني با ابلهان و روبه صفتاني كه از اين معركه و آب گل آلود ماهي مي گيرند و برخي به اصطلاح دوستان كه عاقبت نمي انديشند و از گذشته عبرت نمي گيرند

امام علي خطاب به فرزندش مي نويسد اين پندنامه پدري است به مرگ نزديك و به پيروزي زمانه معترف ، و زندگي از او روي گردانيد و به روزگار گردن نهاده و در سراي در گذشتگان آرميده ، نكوهشگر دنيا و فردا از آن سراي كوچنده به فرزندي آرزومند كه به آرزوها دست نخواهد يافت داستان گذشتگان بر او فروخوان و سرگذشت پيشينيانش يادآور و بر ديار و آثارشان بگذر،پس ‍ بنگر كه چه كردند و از كجا بر شدند و به كجا فرود آمدند و در كجا جاي گزيدند. آن گاه بيني كه از دوستان جدا ماندند و به ديار تنهائي فرود آمدند

.

آنسان كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود. پس سراي بپيراي و آخرت به دنيا مفروش و آنچه نداني مگوي و از آنچه به آن وظيفه نداري سخن مران و راهي كه از كجي آن بيمناكي ، مپوي مثل آنان كه به دنيا فريفته شدند، بر مثال گروهي است در منزلي پر نعمت نشسته ، كه نخواهند به وادي بي بركت و قحطي زده مقام گيرند. پس چيزي را ناخوشتر و دشوارتر از آن نمي دانند كه رامشسراي خويش رها كنند و ناگهان به آن پايگاه تهي از نعمت فرود آيند. اي فرزند دلبند! بدان كه ترا بهر آن جهان آفريده اند نه اين جهان ، و براي گذشتن آورده اند نه نشستن ، و براي مرگ و نه جاويد زيستن

.

تو در سرايي هستي كه خانه كوچ است و توشه اندوزي و جاي ناكامي و گذرگاه آن جهنمي. همانا كه مرگ در پي تست و تو طعمه مرگي ، و هيچ گريزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هيچ جوينده به در نرفت و جوينده ناچار به آن رسيد. پس برحذر باش كه مرگ ، آن گاه كه سرگرم گناهي و به خود مي گويي توبه خواهم كرد، به سراغت آيد، و ميان تو با توبه جدايي افكند كه خويشتن به دست خود تباه ساخته باشي. اي پسر گرامي ! بدان آن كس كه بر راهوار شب و روز سوار است ، رهنورد است ، اگر چه بر جاي ايستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ رهنورد است ، اگر چه بر جاي ايستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ آرميده. بي گمان هرگز به آرزو نرسي و از مرگ نرهي ، اگر كه پوينده راه پيشينيان باشي ، پس ‍ در طلب دنيا مدارا كن و در كسب روزي ، پاكيزه باش و آن بر خود آسان گير بساط طلب كه به تنگدستي پيوست. نه چنين است كه هر سختكوش ، روزي فراوان يابد و هر كه راه اعتدال پويد، از آن محروم ماند. خود را به هيچ فرومايگي ميالاي - اگر چه ترا به دلخواه رساند، كه آنچه از جان كاستي ، آن را بدل نخواهي يافت. بنده كس مباش كه خداي آزادت آفريد. آن خير كه به شر انجامد، خير نيست ، و آن گشايش كه به فروبستگي كشد، گشايش نيست

.

بهوش باش كه توسن از هر سويت نكشاند و شتابان به آبشخور هلاكت فرود نيارد. آنچه به سبب خاموشي از دست دهي ، تدارك آن آسانتر، تا آنچه به سبب سخن گفتن. نگاهداري آنچه در ظرف است ، به استواري بند انست نزد من ، نگاهداشتن چيزي كه در دست داري ، بهتر تا طلب چيزي كه در دست ديگران است. شرنگ نوميدي ، گواراتر تا خواهش از مردمان. روزي تنگ با پرهيزگاري ، بهتر كه بي نيازي با زشتكاري هر كس راز خويش بهتر از دگري نگاه مي دارد. بسا آدميان كه در زيان خويش مي كوشند

.

پر گو و ياوه سراست. هر كه فكرت كند، بينا گردد. به نيكوكاران پيوند تا از آنان باشي ، و از تبهكاران بگسل تا از آنان نباشي. لقمه حرام بد است. ستم بر ناتوان ، زشترين ستم است. آنجا كه نرمي به درشتي گراياند، درشتي نرمي است. بسا كه دارو درد است و درد دارو. بسا كسي كه او را بدخواه خود پنداري و به صلاح تو سخن گويد و آن را كه عافيت انديش ‍ خويش شماري ، در پندگويي تو خيانت ورزد. زنهار بر آرزو تكيه مكن كه آرزو، سرمايه گولان است. خرد، سود جويي از آزمايشهاست. بهترين تجربه آنست كه پندگوي تو باشد، ترا از بديهاي باز دارد و به نيكي ها ،كشاند فرصت غنيمت شمار، زان پيش كه از دست دادن آن مايه اندوه تو گردد. هر جوينده به مقصود نرسيد و هر مسافر باز نيامد. هدر دادن مال در هوسها، و توشه نيدوختن از آن براي رستاخيز، تبهكاري است

.

هر كار را پاياني است ، عاقبت انديش باش. سوداگر بازيچه خطر است بسا مال اندك ، از بسيار آن بارورتر. يار فرومايه و دوست بخيل را خير نيست. تا توسن زمانه رام است ، كام از روزگار آسان برگير. به اميد بيشي ، خويشتن در خطر ميفكن. زنهار كه مركب ستيز با تو توسني نكند. هنگامي كه برادرت از تو پيوند بريد، پيوستن او را بر خود هموار ساز، و چون دوري جست ، با او مهربان باش و به او نزديك شو، چون بخل ورزيد به او بخشش كن ، چون از تو گوشه گرفت. به او روي آور، در درشتي او نرم باش و چون گناه كرد، عذرش بپذير، چنان كه گويي تو بنده اويي و او خداوندگار نعمت تست،اما زنهار كه اين دستورها بي جا به كار نبندي و با مردم نااهل به جاي نياري. بدان كاي فرزند كه ، روزي بر دو گونه است: روزيي كه تو در پي آني و روزيي كه آن در پي تست

.

پس اگر تو به سوي آن نروي ، آن به سوي تو خواهد آمد. چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نياز، و درشتي در بي نيازي. ترا از دنيا آن سودمند است كه بدان اقامتگاه خويش بيارايي. رشته پيوند بين تو با خداي ، استوارترين رشته پيوند است كه مي تواني به دست آورد. آن كه پرواي تو ندارد دشمن تست. آنجا كه از مايه هلاك است ، نوميدي گنج مقصود است. هر رخنه را نبايد آشكار ساخت. هر فرصت به دست نيايد. بسا كه بيناي كار در قصد خود خطا كرد و بي وقوف به مقصود رسيد. در كار ناروا، درنگ بهتر، چه ، هر دم كه بخواهي ، در آن شتاب تواني كرد. بريدن از نادان ، برابر است با پيوستن به خردمند. هر كه زمانه را امين دانست ، زمانه به او خيانت ورزيد و هر كه آن را بزرگ داشت ، به او خوار گشت. نه هر كه تير انداخت ، نشانه زد. اگر سلطان را حال بگردد، زمانه بگردد. والسلام

.

س-م-سهيلي

جانباز جنگ تحميلي

منبع: سايت عبرت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا نظر خودرا برای ما بنویسید با تشکر از بازدید شما
حتی می توانید با ارسال sms و برقراری تماس نیز نظر بدهید
tel:00989143146859