۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

پيشنهاد عبدالله نوري: پرونده انتخابات را به مجمع بفرستيد


لطفا نظرات خود را برای ما بنویسید حتی میتوانید با ما در ار ارتباط باشید09143146859




عبدالله نوري، از فعالان سياسي و وزيركشور پيشين ايران مي گويد كه نتيجه اعلام شده انتخابات او را هم "شگفت زده و نگران" كرده و به رهبر ايران پيشنهاد كرده است كه پرونده انتخابات را به مجمع تشخيص مصلحت نظام بفرستد.


آقاي نوري در بيانيه اي كه روز اول تير منتشر شده است، با اشاره به اين كه "ميليون ها رأي دهنده" نتيجه اعلام شده انتخابات را نپذيرفته اند، هشدار داده است كه اگر اين باور عمومي اصلاح نشود، بازنده اصلي "نظام" خواهد بود.


آقاي نوري تأكيد كرده كه "ابطال انتخابات" كه خواست نامزدهاي اصلاح طلب است، در گذشته سابقه داشته و "به هيچ عنوان بدعت نيست".


او پيشنهاد كرده است كه اگر شوراي نگهبان هم نظر قطعي خود را بر صحت انتخابات اعلام كرد، "رهبر مي تواند به عنوان معضل پيش آمده، از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام دستور اقدام دهد".


آيت الله علي خامنه اي در نماز جمعه روز ۲۹ خرداد تهران نامزدهاي معترض به نتيجه اعلام شده انتخابات را به پي گيري مسئله از طرق قانوني دعوت كرده و گفته بود كه زير بار "بدعت هاي غيرقانوني" نخواهد رفت.


آقاي نوري در ادامه اطلاعيه خود مي نويسد: "هرچند در طول ساليان گذشته با نگراني عميق، ويراني بسياري از دستاوردهاي اسلام و انقلاب را شاهد بودم، ولي اميد آن داشتم تا اين انتخابات بتواند تضميني بر حداقلي از آزادي ها باشد و از خسارات بيشتر جلوگيري كند. ملت سرفراز و آگاه ايران نيز براي پاسداري از همين آزادي حداقلي با وجود همه تضييقاتي كه بر سر تحقق خواسته آنان بود بيشترين همكاري را با حكومت داشتند و حتي به فيلتر شوراي نگهبان تمكين كردند و به يكي از ۴ كانديداي مورد تأييد شوراي نگهبان رأي دادند و صادقانه تمامي سرمايه خود را در طبق اخلاص نهادند و با حضور حماسي خود خواستند از خسارت و زوال بيشتر ايران عزيز جلوگيري كنند. اما افسوس كه امروز بسياري از رأي دهندگان احساس مي كنند همان رأي هم ناديده گرفته شده است و فريبي به بهاي از بين رفتن آبرو و صداقت حكومت، خورده اند."


اعلام نتيجه انتخابات دور دهم رياست جمهوري در ايران اعتراضات متعددي را در پايتخت و شهرهاي مختلف به همراه داشت كه در مواردي اين اعتراض ها با دخالت نيروهاي پليس و لباس شخصي ها با خشونت و تيراندازي به معترضان همراه شد.


عبدالله نوري در بخشي از بيانيه اش با انتقاد از اين برخوردها آورده است: "چرا تير اندازي به مردم؟ چرا دستگيري هاي كور و حبس و زندان؟ چرا ضرب و شتم و هتك حيثيت مردم؟ چرا حمله به دانشجويان و دانشگاه ها؟ چرا اتهام هاي واهي؟ چرا برخورد با مالباخته به جاي دزد؟ زنداني كردن ده ها اصلاح طلب و روشنفكر، نخبگان سياسي و فعالان حقوق بشر، روزنامه نگاران و تعداد كثيري از جوانان و دانشجويان و فعالان جنبش مدني كه در راستاي احقاق حقوق ملت و دفاع از آزادي بيان تلاش مي كرده اند و بسياري از آنان چه در جريان انقلاب و چه پس از آن خدمات بسياري به اين ملت كرده اند و در راه دفاع از حقوق ملت همچون برادر گرانقدر و عزيزم جناب دكتر سعيد حجاريان هزينه هاي سنگيني چون ترور و جانبازي را پرداخته اند، چه مشكلي را حل مي كند؟"


آقاي نوري اضافه مي كند:" آيا اين دستگيري ها خود برمشكلات حكومت و انحرافش از جاده حقيقت و صواب نمي افزايد؟ به فرض كه حكومت عزيزان زنداني ما را وادار به اعترافات دروغين و سناريوهاي شكست خورده و نخ نمايي مانند اينكه از خارج دستور گرفته و يا به دنبال انقلاب مخملي و امثال آن بوده اند، كرد، طراحان اين سناريوها مطمئن باشند تاريخ مصرف اين نوع دروغ پردازيها و تهمت ها گذشته است و نه تنها بر ملت مؤمن و هوشيار اثر نخواهد گذاشت كه فاصله و اختلاف نظر مردم با حاكميت را بيش از پيش عميق مي كند."


در بخشي ديگر از بيانيه آقاي نوري با ابراز همدردي با كشته شدگان اين ناآرامي ها مي گويد: " با دلي پر از اندوه با خانواده هاي دردمند تمامي قربانيان، مجروحان و آسيب ديدگان حوادث روزهاي اخير و خانواده هاي صبور و مقاوم زندانيان سر افرازي كه جز خدمت به مردم و دفاع از حقوق ملت جرمي مرتكب نشده اند اظهار همدردي مي نمايم و به همهء عوامل و عناصر دخيل در اين التهابات و تنش آفرينيها و كسانيكه به نام دفاع از اسلام و انقلاب و نظام خشن ترين برخوردها را نسبت به مردم بي دفاع روا مي دارند متذكر مي گردم اين رفتارها باعث سرعت بخشيدن به زوال حكومت مي گردد"


متن اطلاعيه عبدالله نوري در مورد حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري


بسم الله الرحمن الرحيم


ألَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ


آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و حقّ خاشع گردد؟!


وقايع روزهاي گذشته اينجانب را به حكم وظيفه ديني، اخلاقي و ملي بر آن داشت تا نكاتي را ياد آور شوم:


۱- اعلام نتيجه انتخابات اينجانب را همچون انبوهي از ملت هوشمند ايران شگفت زده و نگران ساخت. شگفت زده از آن جهت كه چگونه سرمايه عظيم اعتماد ملت به تاراج رفت و نگران از اين بابت كه چرا پس از گذشت سه دهه از پيروزي انقلابي كه آزادي يكي از اساسي ترين شعارهاي آن بود و به بهاي ريخته شدن خون عزيزان اين وطن به پيروزي رسيد، شهروندان اين كشور از حداقل ميزان آزادي سياسي، يعني برخورداري از انتخاباتي سالم، محرومند؟


هرچند در طول ساليان گذشته با نگراني عميق، ويراني بسياري از دستاوردهاي اسلام و انقلاب را شاهد بودم، ولي اميد آن داشتم تا اين انتخابات بتواند تضميني بر حداقلي از آزادي ها باشد و از خسارات بيشتر جلوگيري كند. ملت سرفراز و آگاه ايران نيز براي پاسداري از همين آزادي حداقلي با وجود همه تضييقاتي كه بر سر تحقق خواسته آنان بود بيشترين همكاري را با حكومت داشتند و حتي به فيلتر شوراي نگهبان تمكين كردند و به يكي از ۴ كانديداي مورد تأييد شوراي نگهبان رأي دادند و صادقانه تمامي سرمايه خود را در طبق اخلاص نهادند و با حضور حماسي خود خواستند از خسارت و زوال بيشتر ايران عزيز جلوگيري كنند.


اما افسوس كه امروز بسياري از رأي دهندگان احساس مي كنند همان رأي هم ناديده گرفته شده است و فريبي به بهاي از بين رفتن آبرو و صداقت حكومت، خورده اند. انتظار مي رفت مسئولين مربوطه با وجود تمامي محدوديتهايي كه در انتخابات ايجاد كرده بودند به آراي مردم احترام گذاشته از آن حفاظت نمايند، آن هم در نظامي كه با عناويني همچون مردم سالاري ديني همواره خود را بر آمده از ملت معرفي مي كند، ولي پاسداشت حضور حماسي ملت اعلام نتيجه اي بود كه نه تنها هيچيك از رقباي انتخاباتي آن را نپذيرفتند، بلكه احساسات كثيري از رأي دهندگان را جريحه دار كرد.


۲- امروز ميليون ها رأي دهنده ايراني در داخل و خارج كشور معتقد هستند كه بزرگترين گناهان كه دروغ است، آن هم دروغي به بزرگي ايران و نيز گناه خيانت در امانت را مجريان امر مرتكب شده اند و گويا قرار است كسي سخني نگويد تا با مرور زمان همه چيز حل شود.


راستي چه منكري عظيم تر از دروغ و خيانت در امانت آنهم نسبت به ملتي به عظمت ملت ايران؟ مگر راستگويي چه زياني براي صاحبان قدرت دارد كه از آن گريزانند و دروغ گويي جز از بين بردن مشروعيت نظام و سلب اعتماد عمومي چه سودي در پي دارد كه اين همه بر آن اصرار مي ورزند؟


در انتخابات رياست جمهوري ۴ سال قبل هم برخي از كانديداها مدعي تقلب و تخلف گسترده بودند، لكن در اين انتخابات افزون بر سه كانديدا عده كثيري از مردم نتيجه انتخابات را نپذيرفته اند؟ چنانچه اين باور اصلاح نشود و اعتماد جمهور مردم جلب نگردد بازنده اصلي نظام است. مهمترين سرمايه اجتماعي و ملي همه نظام ها اعتماد عمومي است و حداقل خسران وضعيت كنوني از بين رفتن آن است. آيا در چنين شرائطي نبايد براي باز گرداندن اعتماد مردم تلاش كرد؟ آيا روشي كه در پيش گرفته شده براي جلب اعتماد مردم مناسب است؟


ابطال انتخابات يك روال سابقه دار بوده و به هيچ عنوان بدعت نيست و بديهي است تكرار انتخابات هم نه تنها باعث تغيير در آرا واقعي ملت نمي شود بلكه تمامي رأي دهندگان را بر رأي خود ثابت قدم تر مي كند. چنانچه شوراي نگهبان هم نظر قطعي خود را مبني بر صحت انتخابات صادر نمايد، رهبر مي تواند به عنوان معضل پيش آمده از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام دستور اقدام دهد تا رييس جمهور برآمده از انتخاباتي سالم و شفاف بتواند با قدرت و اعتماد به نفسي بيشتر مسئوليت اجرائي كشور را بر عهده گيرد.


حال اگر كسي مدعي تقلب و تخلف در انتخابات باشد چگونه مي تواند آن را بيان كند؟ در حالي كه مطبوعات تحت فشار و تهديد و سانسور قرار دارند و به نحو بي سابقه اي تمامي رسانه ها تحت كنترل است و هر گونه اطلاع رساني از طريق رسانه هاي داخلي و خارجي و اينترنت و تمامي سايت هاي خبر رساني و حتي تلفن شخصي شهروندان دچار اختلال است و سيستم پيام كوتاه تعطيل مي گردد تا حداقل هاي ارتباطي و خبررساني مردم از بين برود و صدا و سيما هم كه متعلق به مردم و جز اموال عمومي است يك طرفه هر آنچه مي خواهد مي گويد بدون اينكه اشخاص و صاحب نظراني كه مانند آنها فكر نمي كنند و يا اعتقاد به تخلف و تقلب آشكار در انتخابات دارند را در بحث ها شركت دهد، ديگر چه راهي براي اعتراض مي ماند؟ مگر امر به معروف و نهي از منكر از مهمترين اركان اسلام نيست؟ و در آيات متعدد قرآن بر آن تاكيد نگرديده است؟ حال چنانچه مردم منكري را از حكومت مشاهده كردند آيا در قبال آن وظيفه ندارند؟ آيا امر به معروف و نهي از منكر براي جلوگيري از انحراف حكومت ها نيست؟ حكومتي كه مدعي آزادي است و در گفتگو با رسانه هاي داخلي و خارجي ادعا مي كند در ايران آزادي مطلق! وجود دارد، اعلام نمايد مردم چگونه مي توانند انتخابات را نقد كنند؟ چرا پس از تبريك رهبري هيچ يك از رقيبان اين نتيجه را نپذيرفته اند؟ چرا نخست وزير ۸ ساله نظام در دوران دفاع مقدس، جناب آقاي مهندس مير حسين موسوي و نيز حجت الاسلام و المسلمين مهدي كروبي رييس دو دوره مجلس نظام كه هر دو مورد تاييد صريح امام خميني (ره) بوده اند و آشكارا خود را در چهارچوب نظام ولايت فقيه تعريف مي كنند و به تازگي از فيلتر شوراي نگهبان عبور كرده اند و مجدداً در نماز جمعه اخير هم مورد تاييد رهبري قرار گرفتند و به تعبيري خودي به حساب آمدند، نظر رهبري را نمي پذيرند و صراحتا انتخابات را شعبده بازي و مضحك مي نامند؟


امروز هم مردم به دنبال رأي خود مي گردند و حكومت نبايد از اين خواست تعبير ديگري بكند كه تعبيري غير از اين بيش از همه به ضرر حاكميت است. هميشه حكومت ها اعتراضات سنگين و خواست هاي بزرگ را تقليل مي دهند و بسيار تعجب آور است كه چرا در اين نظام خواست هاي معقول و قابل دسترس را به انقلاب مخملي و امثال آن و يا تأثير پذيري از القائات خارجي ارتقا ميدهند؟


۳- حال چرا تير اندازي به مردم؟ چرا دستگيري هاي كور و حبس و زندان؟ چرا ضرب و شتم و هتك حيثيت مردم؟ چرا حمله به دانشجويان و دانشگاه ها؟ چرا اتهام هاي واهي؟ چرا برخورد با مالباخته به جاي دزد؟ زنداني كردن ده ها اصلاح طلب و روشنفكر، نخبگان سياسي و فعالان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران و تعداد كثيري از جوانان و دانشجويان و فعالان جنبش مدني كه در راستاي احقاق حقوق ملت و دفاع از آزادي بيان تلاش مي كرده اند و بسياري از آنان چه در جريان انقلاب و چه پس از آن خدمات بسياري به اين ملت كرده اند و در راه دفاع از حقوق ملت همچون برادر گرانقدر و عزيزم جناب دكتر سعيد حجاريان هزينه هاي سنگيني چون ترور و جانبازي را پرداخته اند، چه مشكلي را حل مي كند؟ آيا اين دستگيري ها خود برمشكلات حكومت و انحرافش از جاده حقيقت و صواب نمي افزايد؟


به فرض كه حكومت عزيزان زنداني ما را وادار به اعترافات دروغين و سناريوهاي شكست خورده و نخ نمايي مانند اينكه از خارج دستور گرفته و يا به دنبال انقلاب مخملي و امثال آن بوده اند، كرد، طراحان اين سناريوها مطمئن باشند تاريخ مصرف اين نوع دروغ پردازي ها و تهمت ها گذشته است و نه تنها بر ملت مؤمن و هوشيار اثر نخواهد گذاشت كه فاصله و اختلاف نظر مردم با حاكميت را بيش از پيش عميق مي كند.


آيا اين بازداشت ها با ضوابط اسلامي و اخلاقي منطبق است؟ آيا اين دستور اسلام است كه جوانان مظلومي كه روش شما را قبول ندارند به نام اسلام بازداشت و زنداني كنيد؟ آيا اينها خوارج هستند و دست به سلاح برده اند؟ مگر قرآن كريم نمي گويد "محمدٌ رسول الله و الذين معه اشدا علي الكفار رحما بينهم / محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند"؟ آيا رو در رو قرار دادن نيروهاي سپاه و بسيج و يا نيروي انتظامي -كه همگي در جهت امنيت و نظم و نگاهباني از مرزهاي كشور بايد با دشمنان خارجي و يا اشرار داخلي مقابله نمايند- با مردم به مصلحت نظام است؟


در اينجا لازم مي دانم به مسئولين صدا و سيماي دولتي ياد آور شوم كساني را كه شما آشوبگر مي ناميد همين مردمي هستند كه هر گاه حكومت نياز به حضورشان دارد، آنان را ملت غيور و هميشه در صحنه مي نامد، هر چند ممكن است افراد شرور آموزش ديده اي در جمع آنان نفوذ كنند و براي آسيب زدن به اجتماعات آنان و صحه گذاردن بر تبليغات رسانه هاي حكومتي دست به هر كاري بزنند.


بي ترديد اين شيوه تبليغات و اتهام هاي واهي نفرتي عظيم در ميان مردم براي بنگاه عريض و طويل اطلاع رساني دولتي به وجود مي آورد چرا كه نجابت مردم هيچگاه به آنان اجازه تخريب و زيان رساندن به اموال عمومي و يا خصوصي را نمي دهد، اگر چه مسئوليت و وبال اين حوادث بر گردن كساني است كه امكان تشكيل تجمعات مسالمت آميز را براي مردم فراهم نكرده اند.


چگونه است تجمعات و تظاهراتي كه توسط نهادهاي حكومتي ترتيب داده مي شود هرگز مورد تعرض قرار نمي گيرد ولي اعتراض منتقدان حكومت هميشه با تهديد، ارعاب و آشوب عده اي مواجه مي گردد؟! چگونه است در تجمعاتي كه توسط نهادهاي حكومتي برگزار مي شود افرادي تحت عنوان اخلال گر و يا آشوب طلب مشاهده نمي شوند ولي در هر نوع تجمع انتقادي و مسالمت آميز اين افراد حضوري پر رنگ در جهت بر هم زدن نظم و آرامش عمومي دارند؟! چگونه است كه در تجمعات حكومتي، عوامل و عناصري تحت عنوان لباس شخصي، گروه فشار و يا عوامل خودسر حضور ندارند ولي اگر تجمع و گردهمايي منتقدين برگزار گردد حضوري گسترده و رعب انگيز دارند؟! و چگونه است كه تاكنون اين افراد در هيچ دادگاهي محاكمه نشده اند؟!


سلب اعتماد عمومي خسارتي جبران ناپذير است كه حداقل كشور را در برابر تهديدهاي خارجي آسيب پذير مي سازد و چنانچه خداي ناخواسته تهديدي خارجي متوجه ايران شود حكومت، پشتيباني مردم را از دست خواهد داد. آيا بهتر نيست حكومت به جاي رفتار خشن و تهديد و ارعاب و دستگيري و تير اندازي و ضرب و شتم و كشتار، برخوردي اخلاقي نسبت به مردم داشته باشد؟


مگر علي‌ابن ابي‌طالب (ع) نفرمود: "به خدا سوگند اگر هفت اقليم را به من دهند تا به مورچه اي ستم روا داشته پوست جوى را از آن بگيرم، هرگز نمي كنم"؟ آيا پيشوايان ديني ما با مردم به گونه اي رفتار مي كردند كه جرأت انتقاد نداشته باشند؟ آيا اين نوع رفتار، اعتقادات مردم نسبت به اسلام را خدشه دار نمي كند؟ و اين جفاي به اسلام نيست؟ قرآن كريم به پيامبر رحمت للعالمين (ص) خطاب مي كند: "وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ / و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً مردم از پيرامون تو پراكنده مىشدند".


۴- آزادي جوهر انسانيت است و همچنان كه از ديرباز تا كنون در تعاليم پيامبران و پيشوايان ديني و انديشمندان و همچنين اعلاميه ها و بيانيه هاي حقوق بشري امروزين مطرح شده است از حقوق سلب ناپذير انسان است. بنيادي ترين آرمان انقلاب اسلامي نيز آزادي بوده و در اصل ۲۷ قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز صراحتاً آزادي تشكيل اجتماعات به رسميت شناخته شده است. پس چرا در برابر اين حق مشروع و مسلم ملت مقاومت مي شود و اجازه راهپيمايي داده نمي شود؟ حكومت كه خود را اكثريت مي داند از چه بيمناك است؟ حاكميت كه همه امكانات مادي و نظامي و انتظامي و اطلاعاتي و تبليغاتي را در اختيار دارد و معتقد است منتقدان و معترضان اقليتي بيش نيستند! حكومتي كه مدعي ممتاز ترين دموكراسي در جهان است حداقل همانند آنها رفتار نمايد، در همه دموكراسي هاي امروز جهان اجازه راهپيمايي و يا اعتصاب و يا تحصن را به اقليت مي دهند و مسئوليت حفظ امنيت از آن را نيز حكومت به عهده مي گيرد.


من به عنوان يك شهروند و از باب "النصيحه لأئمه المسلمين" به حكومت توصيه مي نمايم با پافشاري بر يك كار نادرست، كاري نادرست تر انجام ندهيد و ايران عزيز را دچار آسيب پذيري در برابر تهديدات خارجي نكنيد و با تمسك به بهره برداري بيگانه صداي حق طلبانه مردم خود را خاموش ننماييد. بدانيد آبروي اسلام و نظام و جمهوريت آن با هيچ مصلحتي قابل معاوضه نيست. امير مومنان (ع) مي فرمايد: " بهترين مردم نزد خداوند كسى است كه درستكارى را بر نا درستي ترجيح دهد، هر چند درستكارى، به زيان او باشد و موجب اندوه او شود و بدكارى براي او سود آور باشد و به مال و اعتبار او بيفزايد" نهج البلاغه - خطبه ۱۲۵


به نوبه خود، با دلي پر از اندوه با خانواده هاي دردمند تمامي قربانيان، مجروحان و آسيب ديدگان حوادث روزهاي اخير و خانواده هاي صبور و مقاوم زندانيان سر افرازي كه جز خدمت به مردم و دفاع از حقوق ملت جرمي مرتكب نشده اند اظهار همدردي مي نمايم و به همه عوامل و عناصر دخيل در اين التهابات و تنش آفريني ها و كساني كه به نام دفاع از اسلام و انقلاب و نظام، خشن ترين برخوردها را نسبت به مردم بي دفاع روا مي دارند متذكر مي گردم اين رفتارها باعث سرعت بخشيدن به زوال حكومت مي گردد كه: "الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم / حكومت با كفر باقي مي ماند ولي همراه با ظلم هر گز پايدار نمي ماند".


(۵-) من در مراحل مختلف انقلاب حضور داشته ام، ۵ بار از سوي امام خميني (ره) در مسئوليت هاي مختلف منصوب شدم، ۲ بار در مسئوليت وزارت كشور قرار گرفتم، ۲ بار به مجلس راه يافتم و در طول دوران جنگ در جبهه ها حضور داشتم. برادرانم بارها در طول جنگ مجروح شدند و نهايتا يكي از آن ها به فيض شهادت نائل آمد و يكي ديگر از آنها كه از قافله شهدا جا مانده بود، در پي انجام وظيفه نمايندگي به سوي رحمت حق شتافت. همواره دل در گرو اسلام و انقلاب و ايران داشته ام و در اين راه آنچه را وظيفه ديني و ملي خود دانسته ام انجام داده و مي دهم اگر چه براي خود و يا خانواده ام هزينه داشته باشد، چه آنكه بر سر همين آرمانها و عقايدم و دفاع از آنچه حق مي پنداشتم زندان جمهوري اسلامي را نيز بدون كمترين شكوه و شكايتي تحمل نمودم و با هيچ كس غير از خداي خود معامله نكرده و نخواهم كرد (ان شا الله).


بسياري از دوستانم را به ياد مي آورم كه در راه دفاع از اسلام و ميهن در دوران انقلاب و در جبهه هاي نبرد به شهادت رسيدند و امروز نظاره گر من هستند كه آيا در قبال از دست رفتن آرمان هاي انقلاب و عزت ايران با بي تفاوتي تنها نظاره گر هستم و يا در حد توانم به وظيفه خود عمل مي كنم، به تعبير هشدار دهنده امام خميني در ماجراي كاپيتولاسيون: "آن آقاياني كه مي گويند بايد خفه شد، اينجا هم بايد خفه شد؟… والله گناهكار است كسي كه داد نزند؛ والله مرتكب كبيره است كسي كه فرياد نكند".


۶- در خاتمه ۲ فراز از بيانات اميرمومنان (ع) در نامه خطاب به مالك اشتر را ياد آور مي شوم، تا حكمرانان نظام جمهوري اسلامي كه از آغاز سوداي تحقق حكومت آرماني شيعه را در سر داشته اند به ارزيابي خويش بنشينند كه آيا راهي كه در پيش گرفته اند راه امام علي (ع) است؟


كلام اول: قلب خويش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف كن و همچون حيوان درنده اي نسبت به آنان مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري زيرا آنها دو گروه بيش نيستند: يا برادران ديني تواند و يا انسانهائي همچون تو.


كلام دوم: بپرهيز از ريختن خونها بناحق، زيرا كه هيچ چيز مانند ريختن خون حرام سبب غضب خدا و بزرگي عقوبت حق تعالي و زوال نعمت و كوتاهي عمر دولت نميشود، پس حكومتت را با ريختن خون حرام تقويت مكن كه همين سبب ضعف و سستي و نابودي آن ميگردد.


بار ديگر به ارباب حكومت اين آيه را متذكر مي گردم كه:


ألَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ


آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و حقّ خاشع گردد؟!


من آنچه شرط بلاغ است با تو مي گويم / تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال


والسلام علي من اتبع الهدي


عبدالله نوري


اول تير ۱۳۸۸


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا نظر خودرا برای ما بنویسید با تشکر از بازدید شما
حتی می توانید با ارسال sms و برقراری تماس نیز نظر بدهید
tel:00989143146859